۶. هشت دقیقه تا برهوت

 

نام کتاب : ۸ دقیقه تا برهوت

نویسنده : ر.اعتمادی

خوانده شده در : ۱۰/۶/۱۳۸۵

 ۱. :من: وجود ندارد . همه ما دیرگاهیست که مرده ایم ! آیندگان هم مرده به دنیا می آیند .

فقط مشکل در ؛من ؛ است . اگر در آخرین لحظه ؛من؛ را بکشی در شماز زندگان جاویدی .

۲.دانه هنگامی که زیر خاک می رود در حقیقت با آزادی وداع می کند ُاما پس از گذراندن دوره ی زندان خاک است که سبز و شاداب و آزاد سر از زندان بیرون می کشد فضا  را از بوی و رنگ و عطر خویش زنده می سازد .

۳.مدام هرچیزی را به جزء جزء تقسیم می کنی و آن وقت برای هر جزء آن هزار فکر و خیال به جان خودت میندازی .چرا یکبار به ؛کل؛ فکر نمیکنی ؟!

کل را دریاب ! کل هستی را می گویم .آن وقت تمام ترست از جزئیات می ریزد .

وقتی قشنگترین تابلوها را به قطعات کوچک تقسیم کردی تابلو وحشت انگیزی از کار در می آید .

۵.من از دنیای بی کودک میترسم

 

  

نام کتاب : من از دنیای بی کودک میترسم

نویسنده : هیوا مسیح

انتشارات :قصیده سرا

 

۱.هیچ پرنده ای نیازمند افتادن عکسش در آب نیست ! آب ، عکس آسمان و پرنده را برای دلتنگی خودش می گیرد .

 

۲.این فرصتی که به ما داده اند خیلی کم است ،خیلی کم؛ما در این فرصت اندک ، همیشه در((فکر می کنیم )) زندگی کرده ایم !

 

۳.وقتی می توان زبان پنهان صداهای پنهان تر را فهمید ، شنید و دید که عریانی لباس ذهن ما باشد !عریان از خواسته ها و داشتنها..

 

۴.درخشانترین لحظه های زندگی کودکانه ترین لحظه های آن است .

 

۵.حالا می فهمم که آدمها در جمع تنهاترند ، زیرا غریبانه تر از هر وقت به یکدیگر می نگرند .

 

۶.آغازها همیشه دشوارند ، حتی ساده ترینشان .

 

۷.مگذار در لحظه هایی از زندگی ، بخاطر کوچکترین چیزها ؛که بزرگ مینمایند در چشمانت اشک بنشیند .

اشکها برای غم ها ی بزرگ و شادی های بزرگ است .

 

۸.رهای از چه ؟ این حرف ساده ، تنها همین حرف ساده ((از)) میتواند دریا روزنی باشد به آنچه که معنای واقعی رهایی است .

((از)) ها را ما خود می آفرینیم .

آزادی از پایان یک خواسته و رسیدن به خواسته ای دیگر ،یعنی بندی کردن خود .بدین ترتیب ،تا پایان ،ما همواره در بندیم و همواره در رهایی .

پی در پی ،رها از بندی و دچار در بندی دیگر .

آزادی برترین ،آزادی درونی است .آن را که بدست آوریم ،دیگر زیستن مشکل نخواهد بود ،

حتی در جایی به نام زندان ،در جایی به نام جامعه ، باور کن .

 

9.به یاد داری آن روز که نگاه یک کودک را دزدیدیم تا به پرندگان نگاه کنیم و بعد از خدا خواستیم تا گناه ما را ببخشد ؟!

 

۴. اثر اول : بازی زندگی و راه این بازی !

نام کتاب : چهار اثر از فلورانس اسکاول شین

نویسنده : فلورانس اسکاول شین

مترجم : گیتی خوشدل

انتشارات : نشر پیکان

خوانده شده در : 27/5/1385

 

 

1..آنچه در عبادت میطلبید یقین بدانید که آن را یافته اید و به شما عطا خواهد شد.

باید چنان رفتار کنید که گویی پیشاپیش آن را ستانده اید !

 

2.تو در پناه خدایی و خدا هرگز دیر نمیکند !

 

3.اگر کسی موفقیت بطلبد و اوضاع را برای شکست آماده کند ، دچار همان وضعی خواهد شد که برای آن تدارک دیده است !

 

4.درست هنگامی که انسان کوچکترین نشانه ای از آنچه طلبیده است نمیبیند باید برای آن تدارک ببیند !

 

5.معمولا درست پیش از کامیابی عظیم ، دلسردی و شکست ظاهری از راه میرسد !

 

6.آدمی به مسائل خود بیش از اندازه نزدیک میشود و از اینرو تردید میکند و میترسد .

دوست یا "شفا دهنده" به روشنی موفقیت و سلامت یا برکت و ثروت را برای او میبیند و هرگز دچار تزلزل نمیشود ، چون بیش از اندازه به آن وضعیت نزدیک نیست !

"به عینیت درآوردن خواسته برای دیگری به مراتب آسانتر از "به عینیت در اوردن خواسته " برای خویشتن است .

از ا ین رو اگر کسی احساس میکند دچار تزلزل شده است هرگز نباید در طلب کمک تردید روا دارد .

 

7.هر آنچه آدمی بر زبان  آورد همان را به سوی خود جذب خواهد کرد.

 

8.تنها به سه منظور جرات کنید کلامتان را بکار ببرید : برای طلب شفا و برکت و سعادت .

 

9.اصولا هر مرضی حاصل ذهنی نا آرام است !هر ناهماهنگی ظاهری نشانه ی ناهماهنگی باطنی یا ذهنی است .

 

10.خیرخواهی انسان نیکخواه ، پیرامونش هاله ای عظیم از حمایت می افریند .

 

11.روح آدمی ذهن نیمه هوشیار او است و هر آنچه را که عمیقا احساس کند _خواه نیک و خواه بد_ به دست آن غلام نیک امین (ذهن نیمه هوشیار) بر صحنه ظاهر میشود .

 

12.تا خود را توانگر احساس نکنی توانگریت به منصه ی ظهور نمیرسد !

 

13.به محض اینکه انسان اراده کند تا کاری را به انجام برساند که از آن میهراسد ، دیگر مجبور به انجام آن نخواهد بود .

 

14.باید "احساس حضور خدا" را به عادت بدل کند تا لحظه ای از یاد خدا غافل نباشد.

"در همه ی راه های خود او را بشناس و او طریق هایت را راست خواهد گردانید."

هیچ چیز زیاده از حد ناچیز یا زیاده از حد عظیم نیست !

گاه رویدادی بس ناچیز میتواند نقطه ی عطف زندگی انسان باشد .

رابرت فولتون با دیدن آب جوشی که از یک کتری بخار میکرد کشتی بخار را دید .

 

15.هرگاه انسان بیش از اندازه از خود مظمئن باشد اغلب با مانعی بازدارنده برخورد میکند که معنایش این است که به جای توکل به "الوهیت درون" به شخصیت خود اتکا کرده است .

 

16.آنچه آدمی میجوید در جستجوی آدمیست ! "تلفن" در پی "بل" بود .

 

17.تنها راهزنی که دار و ندار آدمی را به یغما میبرد ، اندیشه های منفی خود اوست !

هیچکس جز خود آدمی چیزی به خود نمیدهد و هیچکس جز خود آدمی چیزی را از خود دریغ نمیدارد .

 

18.آدمی هرگز نباید مجسم کند یا به زور تصویر ذهنی بسازد .

هنگامی که او میطلبد تا طرح الهی به ذهن هوشیارش بیاید ،بارقه های الهام بر دلش خواهد تابید و خود را در حال بدست آوردن توفیقی بزرگ خواهد دید .

این است آن تصویری که نباید از آن چشم بردارد .

 

19.والاترین خواهش آدمی ، آگاهی از طرح الهی زندگی خویشتن است .

 

20.انسان عادی ترس را بر ایمان ترجیح میدهد...پس ایمان حاصل اراده است .

 

21.در ذهن الهی از دست دادن وجود ندارد . 

پس نمیتواند چیزی را که از آن اوست از دست بدهد و هرچیزی که گم بشود ، خود یا هم سنگ آن را باز خواهد ستاند .

 

22.عشریه یا بخشیدن یک دهم درآمد ، یک سنت قدیمی است که بی تردید بر دارایی آدم می افزاید.

 

23.انسان تنها میتواند آن باشد که خود را چنان ببیند و تنها میتواند به جایی برسد که خود را در آنجا ببیند .